پسر تو استاد تغییر مود بودی!
اون روز رو که عین بز پریدی تو ماشین و در رو انچنان جوری کوبندی که اگه خوابم نمیومد میزدم تو دهنت رو یادم نمیره.
با اون لباسای بیمارستان و اون بوی الکلشون، نفسنفس میزدی، زیر چشمات کبود بود، موهات...برادرم پاشو برو کوتاهشون کن یا حداقل شونهشون کن! این دیگه چه وضعیه!
تازه داشتی اروم میشدی که از اینهی بغل ماشین، دیدی دارن دنبالت میگردن و ماشینارو چک میکنن، انچنان جوری دهنتو باز کردی که جیغ بزنی که احساس کردم 70% شنواییمو قراره از دست بدم؛ ولی خب صدات گرفته بود و صدایی ازت در نیومد و من خداوند متعال رو برای نجات گوشام شاکرم!
به دست راستم اویزون شدی و همینجوری که تکون تکونش میدادی، التماس میکردی که ماشینو روشن کنم؛ اولش میخواستم مخالفت کنم ولی انچنان جوری ترسیده بودی که ناخوداگاه منم ترسیدم و شروع به حرکت سمت خروجی پارکینگ کردم.
به محض خارج شدن از محوطهی بیمارستان، به شیشهی ماشین چسبیدی و مثل دیوونهها ذوق میکردی و زیر لب حرف میزدی، بهم هیچ توجهی نشون نمیدادی، پس برای اعلام حضور ادای صاف کردن گلو در اوردم، برگشتی سمتم و یهو شروع به صحبت کردی:
"هیونگ تو نجاتم دادی! عین یه قهرمانِ سوار بر اسب سفید بودی که اومدی و هیولای سه چشم من رو شکست دادی..." یهو ساکت شدی و بعد دوباره شروع کردی "خودت چرا بیمارستان بودی؟ حالت خوبه؟ تو هم مریضی؟" خدای من اشکات داشت میریخت! مرزهای تغییر مود رو شکوندی!
"بیمارستانتون پارکینگ رایگان داره و منم که پول اضافه برای پارکینگا نمیدم." یهو پوکر شدی و چشمغره کنان پرسیدی که قراره این شاهزاده رو کجا ببرم؟ واو پسر کرک و پرام ریخته بود!
اون روز تا خود شب کاری کردی که کل شهر دورت بدم و شب وقتی به بیمارستان برگردونمت و وقتی نگاهت به ورودی بیمارستان خورد، میتونستم تبدیل ذوقت به غم رو قشنگ حس کنم! قبل از پیاده شدن گفتی که دفعهی بعدی برات لباس هم بیارم...
و الان که بعد از یه هفته دوباره اومدم بیمارستان، واقعا انتظار نداشتم که بجای شمارهی اتاقت، شمارهی قبرت رو بهم بدن!
نهه خرابش نمیکنی.. قلمت واقعا خوبه اگر روی املا و علائم نگارشیت کار کنی (":
نمیدونم من تو ذهنم جیمین دی ان ای اومد:" جوری که ذوق میکنه و دیوونه بازی درمیاره دقیقا خودشه
یادم نمیاد متاسفانه...xDD ولی خوشحالم که تونستم نقش یه محرک رو ایفا کنم :")
نه اتفاقا علامت تعجب رو درست استفاده میکنی ولی توی متنات گاها دیدم نقطه نمیذاری بعضی وقتا
توی این متن هم آینه بغل درسته نه بقل
ببین ترکیب نامجون و یونگی خیلی چیز سمیه...xDD
من؟ من عشق عزیزتم..اوه دکترا گفته بودن فراموشی گرفتی..ولی..ولی من فکر میکردم عشق زندگیتو یادت باشه!*اشک*
میدونی...حتی اگه جمله آخرت رو هم نمینوشتی بازم غمگین بود:)...
اینکه نوشته هات همشون این وایبین....
مربوط به خاطرات میشه؟
الان انتظار داری بگم من و اون مرتیکه خر؛تهیونگ؟
تهکوک..البته واسه اینا فقط رمنس قبوله
صب کن..من تاپم؟
نه گوش کن؛یه سناریو فلاف میخوام،بدون درد و رنج و مرگ و بدبختی
اسونه
فقط کافیه هر وقت خواستی سمتش بری یادت بیفته چه سفارشی کردم و اون پارتو به یک صحنه گل و بلبل تبدیل کنی:[]
+واقعا سمه..
میخوای به افتخارت سوسک بکشم؟
نکته: سوسک کشتن را هم مرتبهی ببعی قربانی کردن بدانید!
با این وضع گرونی خیلی داری سخاوتمندی میکنی که سوسک میکشی"-"
دیگه یه اه اون لحظه میتونه همه چیو تموم کنه
بله...
+ناموسا؟ ناراحت شدم دوست نداشتم سرما بخوره
سباااااا
میمون زشت حالت چطوره؟ خوبی الان؟ مراقب خودت باش خب اشغال کاهو=-=
نه راستش همیشه با کشتن گوسفندا مشکل داشتم
بچه که بودم اگه جایی میدیم که میخوان سر می ببرن چشمامو میبستم که نبینم بعد دست کسی که نزدیکم بودو میگرفتم و میگفتم منو یه جوری ببر که من چشمام بسته باشه حتی خونشم نبینم بعدم گریه میکردم
نه من جز اونام که حساسن رو محکم بستن
چشم
+گمشو ببینم همش تقصیر توعه
نمیدونستی اسم هانول سباعه؟
اوهوم
+ یه ببعی کوچولوام دارم که توهم دراگون بودن داره و به طور پاره وقت هم مراقب اونم
چقد خفنTT
و راجب متنت ، شیوه گفتنت خیلی عامیانه و قشنگه، کلماتت ساده و رونن ولی اونحسی رو که باید بدن خیلی قشنگ القا میکنن:">
خوب بود... خیلی بهتر از تصورم بود...
@سبا
غلط کردی خوب نباشی:| اصلا حق خوب نبودن نداری باید همیشه خوب باشی
اتفاقا هفته اول سخته... تا بری بگردی کلاسارو پیدا کنی و... خیلی پاره کنندست
تازه تو فردا ساعت ۲:۳۰میای خونه
ولی من تا ۱۲کلاسم، بعدشم باید پیاده برم باشگاه ساعت ۲تا۳:۱۵ بعد باید بدو بدو دوباره بیام دانشگاه برا کلاس ساعت ۴تا۶ام
موقع برگشتن از سلف گم شدم
فردا نه پس فردا ببخشید:"
فاک
کل دوازده ساعتو کلاس نداریم ۶ساعتشو کلاس داریم که پشت سر هم نیست ولی دوازده ساعت تو دانشگاه بودن واقعا رو مخه
سعی میکنم
امیدوارم
نه نمیشه... ۱۲ساعت با لباس
نوشمک، خالم یه تومن زده به حسابم بخاطر دانشجو شدنم:| پشمام ریخته:| انقدر خوابم میاد که نمیتونم حساب کنم چندتا صفر فاکی زده که این حجم از پولو برا من بی لیاقت کارت به کارت کنه
سبا
افرین😃 الانم مراقب خودت باش سرما نخوری
خیر
افرین،قلم خودتو میخوام
خب اخه..نامجون با اون دک و پوز و ابهت بشه بیبی؟خب وات د فاک😂
از هفت جهت جر خوردم😂😂😂
عه..استرس چیه..تیک ایت ایزی
+بله میدونی چرا؟چون محض رضای فاک..نامجون بیبی هیچ جوره تو کت هیچ ارتیستی نمیره"|
اونم چه مؤمنی📿
سخت نیست..تو میتونی
+نامجون بیبی تماما سمه؛حالا با هر کی میخوای شیپش کن
نه من دلم برای سوسکه میسوزه...شاید مامان/بچه هاش خونه منتظرش باشن..ولی ما میکشیمشTT
#بلو
وقتی سرما خوردم دقیقا چجوری مراقب باشم سرما نخورم؟"-"
من کلا زیاد حرف میزنم"-" فرق نمیکنه طرف جلوم کی باشه:>
اگه زیاد حرف زدم ساریTT
سرت درد نکنه
نه به فنا نرم😂
بله بله
خیلی سخاوت مند
تو از خاله منم سخاوتمند تری
@سبا
اشغال کاهو منظورم این بود وقتی خوب شدی مراقب باش=-= بی تربیت رو حرف بزرگترش حرف میزنه
اینجا رو یادم رفته جواب بدم"-"...
خب ماشین خودمه دوست دارم._.
+ فرقی نداره.
این چند روز انقدر امید به زندگیم رو زیاد کردی که دارم نمیتونمTT xD
بله:"
+ عه توام جز بازپرسایی؟ چه سوالایی میپرسن؟*-*
+ ولی تو که نمیدونی من خشتک خواهم داشت یا نه! (چه بحثیه اخه دو روزه سرشیمxD)
اصلا لخت میام-^-
(انقدر زیباست که دارم نمیتونم... خب یار از کجامون بیاریم کو نیست کهTT)
یه دلیل بیار که دلم نیاد اذیت شین؟
(اگه میشناختم وضع خودم این بود؟TT)
خب؟ چرا نمیتونم به چیزای خوبی فکر کنم؟
(اره، میتونیم چترمونو یه کاری کنیم که باز نشه.)
خب بپرسید من که کاری ندارم بهتون!
(یوهووD: بالاخره از این زندگی خلاص میشیم..*اشک*)
خب نمیشه که! یهو دیدی تو حموم مردم:<
(وقتی گفتن اونجا قراره شراب بهشتی بخوریم پس حتما اینام اوکیه دیگه، ها؟)
مگه صدا سیماست؟:<
(مگه خودت بازپرس شب اول قبر نبودی؟ پس چرا داری از من میپرسی اینا رو؟:|)
قانع شدم:> با همون پیرهن میرم.
(حله داداش مرسی. از بهشت برام موز بندازD:)
ندیدمشون"-" چجورین؟
(لعنتی منو فرستادی جهنم دیگه لیاقت یه موزو دارم که! به اندازه یه موز خوبی کردم به خداTT)
پس فکر کردی چرا میگن کمبود شوهر؟:"|
(بابا نامرد در حد دادن یه شکلات به بقیه خوبی کردمTT)
حالا خراب کرده بودی یا نه؟xD
(فکر کنم اشتباه فهمیدی..xDD منظورم به جهنم، میدم بود)
یاد اون جادوگره تو پری دریایی افتادم"-"
(یه لحظه فکر کن کسی اون کامنت اولیا رو نبینه چی فکر میکنه با خودش..xDD و خب بوسیدم، بنویس و یه موز پرت کن بعدش"-")
عه:" ولی خب جالبه بدونی من زبان اصلیشو ندیدم"-" خیلی وقت پیش دیدمش و با دوبله و سانسور دیدم:"|
(همینی که این گفت دوستان🗿 فاک...)
(خیلی لطف کردین:"| چندروزه منو یه لنگ پا معطل کردی، پس همینم خوبه!)
آه لعنتی... تا الان انقدر قلبم عمیق نشکسته بود:<
حواست بهم باشه=-= خودت سکه بنداز اصلا!
زنگ ورزش امتحانش میکنم"^"
چون ما سنگ کاغذ قیچی انجام میدیم که مشخص شه کی باید کاور بپوشه، منم از کاور متنفرم و بیشتر اوقات ما می بازیم:"|
نه ما گروهامون مشخص شده بر اساس تواناییمون، و کاورم برای اینه که اعضای یه تیم مشخص باشن. و خب به نظرم کاورا خیلی پلشتن، چون همه میپوشن و... عرقیهTT
توانایی منظورم تو پاس و گرفتن بودxD هندبال بازی میکنیم:"
چرا اتفاقا میخواستم بخرم ولی یادم رفته-_-
ببین از طرفیم خوبه ها، چون من واقعا یادم میره کی تو گروهمهxDD ولی خب در عین حال پلشتم هست"-"
افرین دقیقا:" دبیر وررش شما ازتون تست میگیره؟
اره خیلی کلمه مفیدیم هست"^"
بسم الله چرا لخت؟xDD
ولی من منظورم تستای ورزشی بود:" از ما پلانک گرفت هممون به چوخ رفتیمTT تازه هنوز تست پله، دراز نشست و انعطافم موندهTT...
نمیتونم چیزای خوبی رو تصور کنم"-"... ولی ایشالا چیزی نمیشهxD
ما هم برای میان ترم میگیره، هم برای ترم:"|
اه اگه ما رو هم میگفت خونه انجام بدید به جای 30 ثانیه پلانک میتونستم بگم 1 دقیقه رفتمTT
چرا سختش میکنن انقدر"-" ورزش کار بدنی بود قبلا"-"...
اوه ولش کن حالا زیر حد نرمال باشه، نهایتا میگه یذره بیشتر غذا بخورxD
معلم ماعم میگه"-" ولی ما همه با هم میشینیم نتونه کاری بکنهxD
عه کاراته بلدی؟*-* اشکال نداره چیزی از ارزش هات کم نمیشهTT
حس میکنم ما خیلی پرروایم...
امروز یکی از بچه ها خواست موشک بندازه سمت سطل اشغال، موشکه چرخید خورد تو صورت دبیر تفکرxDD از اونور کلاسم صدای گربه میومد-
عاوو..از اون لحاظ بهش نگاه نکرده بودم"-"
اره بابا کلاغا جدیدا صدای گربه میدن"<
خدا بده از این معلما..معلمای ما که چهارتا چهارتا امتحان میگیرن ولی حال تصحیح کردن ندارن"|
آشپزیم باحاله ها"-" ولی شما چه کلاسا دارین..مطمئنی تو ایرانی؟
حتی اگر لازم بود صدای گاو نیز!
معلم فارسی ماعم یجوریه"-" خیلی جدی شوخی میکنه و اگه عصبانی بشه عصبانی شده"|
همون کرم ریختنم کیف میدهxD
ابزیان استوایی صدا دارن؟
ببین چقدر مزخرفه که تو از اون سر ایران رو مختهxD مایی که هر روز تحملش میکنیم:
منظورم از اینجور متنا متنای ادبی بود
حقیقتا موقع خوندنشون حواسم پرت میشه...
یا حتی نمیفهممشون..."-"
ولی خب اینجوریم نی که اصلا نخونم
و متنای امیانه رو میخونم و
خب این سروع و عنوانشم برام جالب بودㅠㅠ
کاش منم پیشت بودم با هم مسمومشون میکردیم:< ولی خب قرار شد تو امسال تجدید شی که سال دیگه بیا پیش من، پس سال دیگه مسومشون میکنیمD:
اصلا ابزیان استوایی چیا هستن؟"-"
تکذیب میکنم، چون معاون پرورشیه یکسر داره زر میزنه و ما داریم تحملش میکنیم.
+ چرا هرجا کامنت میدم تینام هستxDD
خب دوتار از موهاشو وقتی حواسش نبود میکندی دیگه!
عه ولی من فکر میکردم تو دریای خزر زندگی میکنن:<
و دفاعی. با تچکر3>
خب با چیزای دیگم میشه دار زد...
معلمم با اسمت تو لیست نمرات مثل چک نویس رفتار میکنه
نه متشکرم. وقتی اون دوست عزیز خودشو دار زد ازش فیلم بگیری برام بفرستی کافیه.
احتمالا نه.
ای بابا. چند هست حالا؟
حالا نهمو پیچوندی، دهمو چیکار میکنی که معدلت رو کنکورت تاثیر داره؟
اونجوری من بیپول میشم که..بیا همون رو خودم امتحان کنیم به صرفه تره.
منم امیدی ندارم ولی بیا امیدمون به خدا باشهxD
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
این زیادی غمگین بود... ای کاش مثل یه داستان طولانی بنویسیش. (":
شبیه یونمینن :")