آپلود عکس 

نویسنده‌‌ی متن من نیستم

خب..اول از همه به تمامی آروهای داغدار..و کل فندومهایی که تو شوک بدی رفتن تسلیت میگم

امیدوارم غم آخرمون باشه واقعا..

و..متاسفم..خیلی

هرچند دیشب که با یکی از دوستام حرف میزدم وقتی برگشتم گفتم متاسفم عصبی خندید گفت شنیدن متاسفم از تو مثل یه فحش مسخره ست

حرفش درد داشت ولی حقیقت بود

شاید جزو آخرین نفرام که باید بگه متاسفم...ولی خب...متاسفم!

برای تک تک اشکهایی که ریختین..

تک تک دردهایی که تو سینتون حس میکنین..

تک تک بغضهایی که تو گلوتون لونه کرده..

حتی برای تک تک خنده های ناباورتون..

متاسفم!

از این موقعیت استفاده میکنم..و میخوام راجب چیزی صحبت کنم که برای خودم خوشایند نیست

ولی انقدری از بعضیا حرصیم که میخوام بعد حدود یه سال و نیم درموردش بگم

یکی به این دلیله که خب توده عمده ی مردم تقلیدگرن..الگو پذیرن..

اینکه یکی از آیدل های فوقالعادشون خودکشی کنه..میتونه باعث شه اون جرقه ها براش کمتر به چشم بیان! 

اینکه منظورم از جرقه چیه در ادامه میگم

یا یکی همین امروز صبح که به هوای همدردی باهاش خواستم صحبت کنم برگشت بهم گفت هیچ میدونستی منم خودکشی کردم؟

خب..شاید هرکس دیگه ای بود برمیگشت میگفت خدایا..واقعا؟ بگردم..بیا بغلم!

ولی من اون هر کس دیگه ای نبودم-حداقل در رابطه با خودکشی!-

اون حس اینکه طرف ترحم میخواد..انقدری تو جمله مشهود بود که یه لحظه حالم بهم خورد!

پرسیدم با چی؟

گفت قرص

ابرو بالا انداختم فقط و پرسیدم بعدش چیشد؟

خب مسلمن وقتی برای دلداری این حرفو گفته بود توقع نداشت من به بعدش بپردازم!

گفت بردنم بیمارستان شست و شوی معده دادنم

گفتم به هوش بودی؟..شست و شو چه شکلی بود؟

نشست چرت و پرت برام گفت

پرسیدم بعدش چی؟

گفت هیچی مرخص شدم رفتم خونه

و تو این لحظه بود که من یه قهقه ی بلند زدم!!!

بذارین یه تایتل بزرگ برای حرفای بعدیم بزنم

خودکشی اون چیزی نیست که فکرشو میکنین یا توی دراماها دیدین!!!

بچه بازیه؟..

ترحم میخوای چرا از در خودکشی میای بچه؟!..میدونی با چی میخوای بازی کنی؟

تو هرچقدرم سعی کنی با احتیاط باشی..روی لبه ی شمشیر راه رفتن بلخره یه جا پاتو میبره!

از اونجایی که خودکشی برای هر شخصی یه جور خاصیه..سعی میکنم نکات مشترکشونو بردارم

-رسما اولین بارمه که دارم درموردش حرف میزنم..و..نمیدونم-

اون لحظه ی اولِ اول خودکشی..تو هیچ حسی نداری

یه فرد بدون زمان و مکانی..

بدون هیچ گذشته و آینده ای....

بدون هیچ دغدغه ای...

یه پوچی مطلق!!!!

تو مغزت و احساساتت کلن آفه..تا وقتی که درد به جایی میرسه که به خودت میای و میبینی اوه شت..داری جدی جدی میمیری!

و همین شوک باعث میشه یهو جرقه ها تو قلبت بزنه

یادمه یبار به میتسوری این حرفو گفتم

این اطمینانو بهت میدم که تا هیچ طنابی نداشته باشی خودکشی نمیکنی..

حتی اگه شاه طنابات پاره شن..

یه جرقه کوچیک..

یه دلیل کوچیک...

شاید اصلن بال زدن یه پرنده باشه..

شاید حلقه زدن دست یه نوزاد دور انگشتت..

شاید ریختن قطره اشک رو گونه یه فرد غریبه...

شایدم اصلن تنها وقتی رو تخت به خودت میلولی نقش بستن لبخند و چشمای یکی پشت پرده پلکات...

بلخره برمیگردی...

میدونم خیلی سخته...بیشتر و بهتر از هرکسی شاید بدونم

ولی زندگی هنوز خیلی چیزاشو بهمون نشون نداده!

مثل گربه ی شرودینگره..شاید میتونه خیلی بد باشه..

ولی هیچ تضمینیم نیست که پرفکت نباشه!

به شخصه معتقدم زندگی ارزش دادن یه شانس دوباره رو بهش داره..

خودکشی فقط یه پاسخ ابدی به یه مشکلیه که شاید همین فردا درست ‌شه!

خودکشی اصلا چیزی نیست که تو دراماها نشونمون دادن

اصلا چیزی نیست که فکرشو میکنین

"یه چندتا قرص میخورم..میرم میخوابم هیچیم نمیفهمم و هیچوقتم بیدار نمیشم و میتونم انقدر عمیق بخوابم که کسی نتونه بیدارم کنه.. یه آرامش ابدی! حالا اگه زنده هم موندم بقیه قدرمو میدونن و انقد اذیتم نمیکنن و همش یه شست و شوی معده ست  یا بخیه ی مچه یا.. و بلابلابلا"

مطمئنم کسی که برای بار اول خودکشی میکنه یه همچین دیدگاهی داره

درسته نه؟

نه!

فکرشو کن قرص خوردی و خوابت نبرد.. ساعتها خوابت نبرد!

هر لحظه.. هر ثانیه.. تو هر پلک زدنت.. تو هر تپش قلبت تو منتظری خوابت ببره و بیدار نشی... 

یه ساعت میگذره.. و هنوز تو نمردی

دو ساعت میگذره.. و تو از درد داری دور خودت میپیچی.. 

نزدیک سه ساعت میشه و تو هیچی حس نمیکنی ولی هنوز نخوابیدی!

تصورشو کنین.. چقدر وحشتناکه؟!

و بذارین یه چیزی بهتون بگم... 

وقتی که دارین میمیرین.. هیشکی پیشتون نیست... هیشکی هیشکی هیشکی!!!!

و اگه بخاطر خودکشی هم باشه.. شما حتی خداروهم ندارین.. 

یعنی رسما دارین یه گوشه از دنیا جون میدین بدون این که فرقی به حال دنیا کرده باشه.. 

کو مردمی که انقدر بخاطر حرفاشون خودتونو جر دادین؟

کو خونواده ای که بخاطر آرزوهاشون یه قبرستون آرزو برا خودتون ساختین؟

کو اکسی که بخاطرش کلی اشک ریختین؟

کو دوستایی که از خیانتشون خونتون به جوش اومد؟

کو؟!

اون لحظه متوجه میشین.. که چقدر زندگیتونو هدر دادین!

چقدر زندگی نکردین!!!

اون لحظه چیزهایی رو میفهمین که بهای فهمیدنشون مرگ بوده!

و خب.. کم چیزی نیستن!

ولی الان وقتی دارم بهتون میگم بعضی چیزهارو و عاجزانه خواهش میکنم بهشون باور داشته باشین بخاطر اینه که شما بهای سنگینی مثل مرگ بابت دونستنشون نپردازین!

ولی کو گوش شنوا... 

بگذریم

از شانس خوب یا بدتون گیریم زنده موندین.. 

چشم باز کردین و بهتون گفتن زنده بودنتو مدیون فلان امامی.. فلان معصومی یا هرچیزی که بهش اعتقاد دارین

فکر میکنین همه اونجا خیلی باهاتون مهربونن؟!

*خنده عصبی

نه!

ما تو دراما زندگی نمیکنیم و دکترا و پرستارا قرار نیست با فهم و شعور باشن و براتون دلسوزی کنن... 

به چشم اونا یه نوجوان یا جوان احمقی که پسری که دوسش داشته حتما لاشی دراومده!

و اینم خودکشی کرده.. 

چرا؟

چون خودکشی تو ذهن عموم مردم یه کاریه که ضعیفا انجامش میدن!

درحالی که من مخالف صد در صد این موضوعم.. 

هرکسی جرعت و اراده کشتن خودشو نداره... 

مثلن خود من الان ندارم! با اینکه مشکلاتی دارم از قبل صد هزار برابر بیشتره

پس ربطی نداره.. 

ولی اینکه بین مرگ و زندگی.. تصمیم بگیری با تموم سختیش زندگی کنی

این یچیز وَرای شجاع و قوی بودنه!

خب داشتم میگفتم

تو بیمارستان کسی باهات مهربون نیست... 

شست و شوی معده هم بچه بازی نیست

تست کرونا دادین؟ یه چیز خیلی خیلی نازک رو از بینیتون تا حلقتون بردن

چقدر بد بود؟!

حالا فکر کنین یه لوله ی پلاستیکی که قطرش فقط کمی کمتر از قطر سوراخ بینیتونه رو تا معدتون بکنن.. 

کل حلق و گلوتون بخاطرش زخم میشه و بعدش زخما انقدری التهاب میکنه که کم کمش تا دو هفته حتی قورت دادن آب دهنتونم باعث میشه اشک تو چشتون جمع شه!

فکر میکنین همه چی همینجا تموم میشه؟

نه عزیزای دلم...

تو وقتی که حتی نمیدونی اسمت چیه یه پلیس بالا سرته و ازت دلیل میخواد.. میپرسه چی، چرا، چطور؟

و خب به حرفات باور نمیکنه.. هیشکس نمیکنه!

ازت آزمایش خون میگیرن تا بفهمن چه کوفتی خوردی..

بعدش بازم ولت نمیکنن.. 

تورو میبرن پزشک قانونی تا بفهمن تجاوزی چیزی بهت نشده باشه

که خب اگه پارتی چیزی داشته باشین از این قسمت میتونین قسر در برین

تموم شد؟

نه جانم

خودکشی کردی.. الکی که نیست

برات یه پرونده قد کله ت درست میکنن و تو باید با تمامی شغل های استخدامی بای بای کنی!

هرررررجااااییی بری تا پرونده خودکشیتو ببینن با یه لبخند ملیح درو روت میبندن!

که اینم باز به این بستگی داره که با اون شخص مامور بتونی ساخت و پاخت کنی و پرونده رو برات جوری ننویسه که مشکل ساز بشه..

اینا چیزای قانونیش بود.. 

که قد عن ارزش نداره یونو؟

چون فرقی نمیکنه زنده بمونی بعدش یا نه.. 

تو مردی!

و سخته اینو برای اطرافیانت که خوشحالی میکنن بفهمونی.. 

همین چند دقیقه پیش یکی بهم جیمیل زده که با شنیدن خبر خودکشی مونبین یه لحظه یاد من افتاده و خوشحال شده که آخر من مثل اون نشده..

هرچند من از صمیم قلبم آرزو دارم این یه قتل بوده باشه تا خودکشی.. 

ولی حتی اگه خودکشیم بوده باشه..مطمئن نیستم اگه زنده میموند اتفاقات جالبی براش میوفتاد یا نه.. 

من هر سری که میخوام خودمو ببخشم یاد عذاب وجدانی که به الما دادم میوفتم و نمیتونم

یاد مشتایی که ستایش به سینم زد و داد زد که خبر خودکشی دوستی که همه چیزته رو به من دادن نه تو! پس نمیتونی بفهمی چی کشیدم.. میوفتم و نمیتونم

یاد گریه های نصف شب آلا بعد دیدن یه فیلم که باعث شد یاد من بیوفته.. میوفتم و نمیتونم

یاد "خواهش میکنم زنده بمون" های سلین میوفتم و نمیتونم

یاد خیلی اشخاص میوفتم که نمیتونم اینجا اسم ببرم.. و نمیتونم ببخشم

یه چیز کمتر گفته شده درمورد خودکشی اینه که "اعتیادآوره" به شدت! 

چون اون لحظه ی پوچی خیلی قشنگه و هی میخوای تجربه ش کنی و از فکر و خیال و آدما رها بشی.. 

و در عین حال قصد نداری بمیری! 

برای همین.. کسایی که برای بار چندم خودکشی میکنن شاید اصلا نمیخواستن بمیرن.. ولی خب این سری شانس نیاوردن! 

خب.. از بعدش بگم

بعد از اینکه وضعیتتون استیبل میشه و برمیگردین خونه

بدن شما هیچوقت مثل قبل نمیشه!

اگه با قرص خودکشی کردین که بهتون تسلیت میگم کلیه تونو به فاک دادین که هیچ.. به مرور کبدتونم به فاک میره و گس وات؟

همه چیز شما به کبدتون مربوطه.. 

اعصابتون به فاک میره.. و رسما لرزش عضلانی میگیرین

تقریبا هیچ کجای بدنتون مثل قبل کار نمیکنه

درحقیقت شما نمردین.. ولی زنده هم نموندین!

میدونین.. تا یه مدت طولانی هیچ قرصی نمیتونین بخورین چون بدنتون بهتون اعتماد نداره ناخودآگاه بالا میارین.. 

اینکه بقیه بهتون اعتماد نکنن به اندازه کافی تلخ هست.. ولی اینکه بدن خودتونم به خودتون اعتماد نداشته باشه... نمیدونم چی بگم

اگه با زدن رگ خودکشی کردین.. باز بهتره

شما خون از دست دادین شاید اون قسمت از بدنتون عصباشم قطع شده باشه و نتونین مثل قبل ازش کار بکشین یا دچار کم خونی بشین.. یا حتی خونی که بهتون تزریق میکنن باهاتون نسازه و مشکلات بعدش...

اگرم خواستین خودتونو خفه کنین یا با دار یا سقوط ازبلندی خودکشی کردین خودتون بهتر از من میتونین عواقبشو بفهمین..

درکل.. 

همه چی عوض میشه!... همه چی!

عمدتا در جهت منفیه.. 

و اینکه خیلی جاها دیدم میگن آیدل من آرزو داشت.. پلن داشت.. امکان نداره خودکشی کنه!

این با احترام تمام مسخره ترین چیزیه که شنیدم!

پریشب روزی که خودکشی کردم تو اوج عاشقی، کسی که عاشقش بودم بغلم از شدت خوشحالی و حس خوب بغض کرده بود..

یا حتی خیلی دور نرم.. دقیقا نیم ساعت قبلش من داشتم پشت تلفن با الما نمونه سوال فیزیک حل میکردم برای امتحانی که عصری داشتیم!

من داشتم خودمو برای امتحان آماده میکردم... 

و نیم ساعت بعدش همش تموم شد.. 

برا همینه وقتی میبینم مردم دغدغه ی آینده ی دور رو دارن و از الان براش حرص و جوش میخورن..

میشنینن برای امتحانشون گریه میکنن

استرس کنکورو میکشن

نگران ازدواج پسرشون هستن و بلا بلا بلا

همش برای من خنده داره.. 

شما هیچ معلوم هست نیم ساعت بعد زنده این یا نه؟!!!

اون شبی که ترکیه زلزله اومد.. خیلیا مسواک زده بودن.. خیلیام هم نه.. شاید مامان باباشونم دعواشون کرده بودن که روزی دندون درد میگیرن

شاید خیلیا استرس امتحان فرداشونو داشتن

شاید خیلیا با معشوقشون قهر بودن 

شاید خیلیا هیجان ازدواج داشتن

و و و 

ولی چیشد؟

هیشکدوم طلوع خورشید فردارو ندید... 

واقعا ارزش داره اینهمه حرص و جوش و اعصاب خردی؟

نه واقعا نداره... 

یادمه یه روز یکی بهم پیام داد اسم قرصایی که خوردی چی بود؟

و من وقتی با اون شخص صحبت کردم... بهش اینارو گفتم

"بیا و بدترین شرایط رو درنظر بگیریم.. و تو اون شرایطم دنبال خنده باشیم

اگه دیدی با وجود اون شرایط هم میتونی بخندی.. 

میبینی که دنیا هنوز به تهش نرسیده!

زندگی واقعا غیر قابل پیشبینیه.."

زهرا میگه هر سری که حس میکنم کم آوردم یاد حرف تو میوفتم که همیشه میگی5 سال پیش کجا بودی؟ حتی از پرت ترین گوشه ی ذهنت هم میگذشت که 5 سال بعد اینجا باشی؟... چه تضمینی هست 5 سال بعدش جایی که میخوای نباشی؟

بهرحال شما هرچقدر هم حس بدی داشته باشین و هیچ انگیزه ای برای ادامه دادن نداشته باشین

یه روزی یه جایی امکان داره یه شکلات به یه بچه ای بدین و اون لبخند بزنه

مطمئن باشین.. دنیا ارزش اینو داره که شما بخواین ادامه بدین و اون لبخند رو روی لب بچه بنشونین!

بیاین جوری زندگی کنیم که انگار نیم ساعت بعد میمیریم.. 

بیاین برای هم جرقه باشیم

لبخند رو لب هم بیارین.. 

خاطرات خوب بسازین.. 

همو گرم بغل کنین.. 

بهم حرفای قشنگ بگین.. 

از کجا میدونین؟ شاید همون یه کلمه ی شما یه زمانی یه جایی..

یه جرقه ای شد ته قلب یه مرده ای

و باعث شد برگرده.. 

طناب باشین برای اطرافیانتون تا برگرده.. 

نمیدونم تا اینجاشو خوندین اصلن یا نه

نمیدونم تاثیری داشته یا نه.. 

ولی امیدوارم حتی شده یه درصد.. اون دیدگاه آرمانیتونو از خودکشی تغییر داده باشه

چون اینجا دیزنی نیست...

زندگی واقعیه!

اتاقش بوی خودکشی میداد

چشاش بوی اشک 

دستاش بوی خون

ولی باز میگفت:

ببین این زندگی قشنگیاشو داره... 

من قصد دارم زنده بمونم و زندگی کنم... شماهم با من میاین؟

Writer: valentia